بیانیـه جمعی از دانش‌آمــوزان مـدرسـه فرزانگان دخت ایران پروین شهـر ساری

۲ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳ نوامبر ۲۰۲۲

ما جمعی از دانش‌آمــوزان مـدرســه فرزانگان دخت ایران پروین (تیزهوشان) شهر سـاری هستیم.تعداد افـرادی مثل ما زیاده که مخالف این حکومت دیکتاتور هستیم.

برای دانش‌آموزا… برای آینده
سلام.
ما جمعی از دانش‌آمــوزان مـدرســه فرزانگان دخت ایران پروین (تیزهوشان) شهر سـاری هستیم.
تعداد افـرادی مثل ما زیاده که مخالف این حکومت دیکتاتور هستیم. ولی اغلب بچه‌ها به‌خاطر جو امنیتی مدرسه چون توی تمام کلاسامون دوربین هست و حتی فشار پدر مادرها مبنی بر اینکه نباید خودمون رو خطر بندازیم می‌ترسن. ولی اتفاقاتی که توی این روزهـا توی مدرسمـون افتاد، قابل سکوت کردن نبوده. پس ما تصمیم گرفتیم حرف بزنیم و دنیا رو آگاه کنیم.

اگر بخوام از اول شروع کنم روزهای اول مهــر بود که بچـه‌ها عکــس خمـینی و خامنـه‌ای رو از کتـابـاشـون کنـدن. مـدیـر و معاون‌ها از طریق دوربین‌ها فهمیدن و کتاب همـه بچه‌ها رو چک کردن و هر کی که کتابش عکـس اون دوتا ملعـون رو نداشت خواستن دفتر و با خانواده‌ها تماس گرفتن و ساعت‌ها باهاشون توی کتابخونه حرف زدن.
حتی چندتا از بچه‌ها رو سـپردن به مامـورا و ازشـون بازجویی کردن. خیلی روز بدی بود. ولی باز ما کوتاه نیومدیم و تنها جایی کــه توی مــدرســه دوربین نداشـت یعنی سـرویس‌هـا شعـار می‌نوشتیم. تـا اینکه دیدیـم سـه‌شــنبـه ۱۷ آبــان حـتی توی سرویس‌های بهداشتی‌مون هم دوربین کار گذاشتن و چون دستشویی‌ها دیوارهاش کوتاهه و سقف نداره اون دوربین کاملا پوشش میده همه‌جا رو. اینکار حتی توی زندانم فکر نکنم انجام شه. نقض صریح حریم خصوصیه. 

ما اعتراض کردیم به خانم برزگر معاون آموزشی و خانم کریمی معـاون پرورشی. ولی ترتیب اثـر نـدادن و گفتن ‌می‌خواسـتین شعار ننویسین. به خانم بـرزگر دوباره اعتراض کردیم که توی کیف‌هامونم دوربین بذارید پس، که گفتن صلاح ببینیم توی لباس زیرتون هم دوربین می‌ذاریم.
همون روز ما رو به زور بردن موزده شهدا. ما دوست نداشتیم. ولی خانم برزگر به ما گفت: طرز کار اسلحه بهتون می‌خوان یاد بدن و اگر نرید ۸ نمره درس آمادگی دفاعی رو نمی‌گیرید. ما رفتیم اونجا هیچ آموزش کار با اسلحه‌ای در کار نبود و یه ساعت توی سرما به اراجیف یه آقای در حمایت از حکومت گوش کردیم و برگشتیم.
همون روز قضیه‌ی دوربین‌های سرویس رو به خانواده‌هامون گفتیم ولی اون‌ها می‌ترسن از اینکه ما برامون اتفاقی بیفته. پس دوست دارن ما ساکت بریم مدرسه و ساکت برگردیم که زنده باشیم فقط.
ولی این زندگی از مرگ خیلی بدتره. ما تصمیم گرفتیم خودمون دست به کار شیم و برای دانش‌آموزا برای آینده‌مون به پیج‌های پربازدید که می‌تونستن حامی ما باشن پیام بدیم و بگیم که چیکار دارن می‌کنن باهامون. به خیلی‌ها پیام دادیم از جمله پریسا متوسل‌زاده و ایشون جز معدود افرادی بودن که پست کـردن جریان رو و باعـث شـدن توی شهــرمون اکثـرا بفهمن و فشارها زیاد بشه روی مدیر. کامنت‌های زیادی زیر اون پست گذاشته شد و حتی دانش‌آموزان مدرسـه سابق مدیـر ذبیحی اومـدن و از اتفاق‌هـای وحشتناکی که این زن براشون رقم زد گفتن.

تا اینکه امروز ۲۳ آبان خیلی از خانواده‌‌ها همگی با هم اومدن مدرسه و همه با هم رفتن نمازخونه و یه ساعتی حرف زدن با ذبیحی. مشـاورمون خانم خالقی و معاون پرورشی‌مون خانم کریمی هم رفـتن نمازخونـه و اینطـور کـه فهـمیدیم ذبیحی اعتـراف کرده کـه کارش اشـتباه بوده و بالاخـره دوربین‌های سرویس برداشته شد.
این حکـومـت انتخـاب نسـل ما نیسـت و ذبیحی نماینـده این حکومـت توی مدرسه هست. این هم بگم که همه پرسنل مـدرسـه اینطـوری نیستن. خیلی از معلم‌هـای مـا موهاشون معلومه لاک‌های خوشرنگ می‌زنن، آرایش می‌کنن و مهربونن. قشنک از نگاهشون معلومه دلشون با ماست ولی مجبورن ساکت باشن.