بگذارید کودکان را مناطق صلح بنامیم
محمد صادقی
۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۳ مه ۲۰۱۳
درباره جنگ و آثار به جای مانده از جنگ و تاثیر آن بر سلامت فیزیکی, روحی و روانی بازماندگان این بلای خانمان سوز به ویژه کودکان که از آسیب پذیرترین اقشار جوامع جنگ زده به شمار می روند بسیار سخن گفته شده است.
نسبت تلفات غیر نظامیان از ١٠ درصد کل تلفات در جنگ اول جهانی به نود درصد در جنگهای اخیر رسیده است که هشتاد درصد آن نیز کودکان و زنان بودهاند. در جنگهای داخلی عموما نزاع و درگیری در مناطقی که مردم زندگی میکنند، جریان دارد و نه در میدانهای جنگ. در دوره زمانی پس از پایان جنگ سرد این اعضای گروههای متخاصم و فرزندانشان بودهاند که آماج کینههای قومی و جنگهای داخلی قرار گرفتهاند.
با وجود اعلامیه جهانی حقوق کودک و تصویب دو پروتکل موثر بر آن برای دفاع از جان کودکان درمناطق جنگی و به رغم همه فعالیتها و اقدامات با ارزشی که در سالهای اخیر توسط افراد، گروههای جامعه مدنی، سازمانهای غیر دولتی و دولتی، و سازمانهای بین المللی انجام گرفته است، تنها در دهه گذشته دو میلیون کودک در مناطق و کشورهای درگیر جنگ کشته شدهاند، بیش از ۴ میلیون آواره و یک میلیون بی سرپرست برجای ماندهاند، و بیش از ده میلیون دچار مشکلات روانی، ناشی از آسیبهای گوناگونی مثل آدم ربایی، زندان، تجاوز جنسی و دیدن مرگ فجیع اعضای خانواده، شدهاند.
در تمامی جنگ های سالیان اخیر به ترتیب کودکان دختر، پسر و زنان از جمله آسیب پذیرترین اقشاری هستند که بیشترین عوارض را متحمل می شوند.
عوارض جنگ چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم بر کودکان اثر می گذارد.
اثرات مستقیم جنگ که شامل تاثیرات جسمی ناشی از اصابت ترکش گلوله های جنگی و ماندن در زیر آوار است که تمامی کسانی که در منطقه جنگی حضور دارند از جمله کودکان و زنان را در بر می گیرد.
اما خاتمه جنگ و مخاصمه معمولا به معنی پایان فاجعه برای کودکان نیست.
بسیاری از کودکانف سالها پس از خاتمه جنگ در معرض انفجار باقیماندههای مواد منفجره جنگ قرار میگیرند که هزاران تن از آنان هر ساله کشته یا معلول میشوند.
از سویی آوارگی و بی سرپرستی کودکانی که از تاثیرات جسمی مستقیم جنگ جان سالم به در برده اند خود در بروز بسیاری از مشکلات و بیماری های جسمی و روحی در کودکان جنگ زده عاملی مهم به شمار می آیند.
حضور در اردوگاه های آوارگان جنگی و مشکلات عدیده چون کمبود مواد غذایی و آب، مسکن ، بیماریهای مسری و غیر مسری، جدایی از خانواده، حتی سوء استفاده های جنسی و قطع تحصیلات از جمله عواملی هستند که رشد جسمی و روحی کودکان را با مشکلاتی روبرو می سازد.
در اردوگاهها بدلیل شرایط نامناسب بهداشتی، تعارضات فرهنگی بین ساکنان اردوگاه، کمبود مواد غذایی و غیره شرایط آوارگان و بویژه کودکان با شرایط طبیعی بسیار فاصله دارد.
به طور کلی جابجایی و آوارگی کودکان علاوه بر نتایج جسمی و روحی، عواقب آموزشی و تربیتی نیز به دنبال دارد که در این زمینه می توان به تأخیر تحصیلی و از دست دادن انگیزة تحصیلی اشاره کرد که حتی باز پروری آنان را در مدارس کشور محل اسکان بسیار دشوار و در بعضی موارد غیرممکن می سازد.
کودکانی که یکی از والدین یا هر دوی آن ها را در جنگ از دست داده اند دسته دیگری از کودکان جنگ هستند که بی سرپرست نامیده می شوند.
بر اساس آمار یونیسف در سال ۲۰۰۱ فقط دو میلیون کودک زیر پانزده سال بدلیل جنگ و بیماری ایدز ، یکی از والدین خود را از دست داده اند.
بدیهی است هر کودکی در زمان رشد خود به والدینی نیاز دارد که او را مورد حمایت قرار داده و زمینه رشد جسمی و روحی او را فراهم آورند.
این نیاز به ویژه در بعد روحی آن تا سن معینی وجود دارد و در مواقع بحرانی از جمله جنگ و درگیری های مسلحانه بسیار شدیدتر می شود.
در زمان جنگ یا در حین جابجایی و آوارگی ناشی از آن، ممکن است کودک پدر یا مادر یا هر دو را از دست بدهد که چنین امری تأثیرات منفی متعددی بر زندگی کودک خواهد داشت. اولین تأثیر، ناراحتی روانی ناشی از فقدان پدر یا مادر و از دست دادن روحیه است.
اما یکی از شایع ترین مشکلاتی که افراد درگیر جنگ با آن روبه رو می شوند، اختلال استرس پس از حادثه است که در بزرگسالان و به ویژه در کودکان از جمله آثار مخرب جنگ به حساب می آید.
نتایج تحقیقات نشان می دهد که حتی سالها پس از وقوع یک جنگ، هنگامی که برای کودکان درباره صحنه های خشونت بار آن صحبت می کنیم باز هم همان علائم اختلال استرس پس از حوادث را بروز می دهند.
استرس و فشار روحی در کودکان جنگ در اشکال و ابعاد مختلف باعث بروز بیماری های مختلف خواهد شد که به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
افسردگی؛ استرس در کودکان، افسردگی را به دنبال خواهد داشت که این افسردگی نتیجه طبیعی کمبود خواب ناشی از استرس است.
تضعیف سیستم ایمنی بدنی؛ استرس به جای مانده از جنگ در کودکان مانع از فعالیت مناسب سیستم ایمنی بدن میشود و به دنبال آن تضعیف دستگاه ایمنی زمینه ساز ابتلا به بیماریهاست.
سردرد و میگرن؛ کودکی که مضطرب است، جسمش تحت فشار قرار میگیرد و برای مقابله با این فشار، ترشح هورمون کورتیزول افزایش مییابد. این فرایند در بروز میگرن و سردرد در سنین بزرگسالی تاثیر چشمگیر دارد.
مشکلات رودهای و معدهای؛ معده و مجاری گوارشی از افزایش سطح هورمون استرس آسیب زیادی میبینند. هر فردی که دچار تنش می شود ترشح اسید معده به شکل غیرعادی زیاد میشود و به جداره این عضو مهم و دستگاه هاضمه آسیب میرساند که پیامد آن بروز زخمهای گوارشی در سنین نوجوانی و جوانی است.
دیابت، بیماری قلبی، بیماریهای عفونی ناشی از کاهش قدرت دستگاه ایمنی دفاعی بدن و حتی مشکلات نازایی در سنین بزرگسالی از تبعات استرس شدیدی است که بخش لاینفک هر جنگ و ترور و اشغالی به شمار می رود و کودکان، زنان و در یک کلام جنگ زدگان را از آن گریزی نیست.
نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر ۶۰۰ کودک عراقی بین سه تا۱۰ساله انجام داده است نشان می دهد که نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بوده اند.
این علائم به دو گروه حاد و مزمن تقسیم می شود. معمولاً بلافاصله بعد از اینکه کودک در معرض این حوادث قرار می گیرد، علائم شروع می شود.
کودکان جنگ در هر لحظه منتظر اتفاق ناگواری برای خود و والدین شان هستند. احساس عدم امنیت هم سویه دیگر این عارضه است که خود را به صورت ترس های دائمی و شدید که گاه منجر به شب ادراری های مکرر می شود بروز می کند.
ترس از تاریکی، حیوانات و ترس از قرار گرفتن در موقعیتی ناآشنا. کودکانی که دچار این علائم شده اند، تکرار مکرر حوادث جنگ در ذهن شان صورت می گیرد.
در نقاشی ها و بازی های این کودکان باز هم این ماجرا تکرار می شود. کودکان بارها راجع به این موضوع صحبت می کنند اما به دلیل دردناک بودن این تجربه به طور ناخودآگاه جزئیات را فراموش می کنند. این حادثه در کابوس های شبانه کودکان تکرار می شود و صحنه های خشونت بار دیگری هم به آن اضافه می شود و باز به خاطر همین کابوس ها، کودک دوباره دچار تروماهای عاطفی می شود.
چون دنیای کودکان در معرض جنگ با دیگران متفاوت شده است، وقتی در محیطی قرار می گیرند که دیگر کودکان این تجربه را ندارند، منزوی و گوشه گیر می شوند. این کودکان دیگر هیچ وقت به دوارن کودکی باز نمی گردند چون کودکی برای اینها مرده است.
اگر در مناطق جنگی، دیگر کودکان هم در معرض این حوادث قرار بگیرند میزان تروما کمتر است ولی وقتی کودک در محیطی قرار بگیرد که دیگران این تجربه را نداشته باشند، بیشترین آسیب را می بیند به خصوص اگر محیطی که در آن زندگی می کند محیط حمایت گری نباشد.
پرخاشگری شدید در این کودکان خیلی شایع است. پرخاشگری نسبت به همسالان، والدین و حیوانات. از دردهای مختلف جسمی شکایت می کنند در حالی که هیچ کدام از این علائم منشاء ارگانیک و جسمی ندارد. کودکان دچار این احساس گناه می شوند که در حادثه مقصر هستند و می توانستند جلوی مرگ عزیزان شان و این حادثه را بگیرند. ناامیدی هم از دیگر علائم شایع است.
اما فاجعه اصلی و دهشت بار برای کودکان و زنان و مردان جنگ زده آن جا جلوه می کند که طرفین درگیری با نقض قوانین و کنوانسیون های بین المللی در منع به کارگیری سلاح های شیمیایی و میکروبی از این روش غیرانسانی علیه یکدیگر استفاده می کنند.
طبق تعریف سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) عامل شیمیایی عبارت است از یک ماده شیمیایی که بهعلت اثرات فیزیولوژیک خود، با هدف کشتن، آسیب رساندن جدی یا ناتوان کردن افراد، در عملیات نظامی مورد استفاده قرار میگیرد.
اولین بار ، یک سردار رومی به نام «سرتوریس» برای دفع هجوم بربرها از موادی استفاده کرد که وقتی باد آن را به سوی دشمن برد سبب کوری، خفگی، سرفه و سرانجام تسلیم آن ها شد.
اولین گاز سمی ساخته بشر، کلر بود که در سال ۱۹۱۵ توسط آلمانی ها علیه نیروهای فرانسوی به کار برده شد که مرگ بیش از ۵ هزار فرانسوی را در ناحیه ایپرس درپی داشت. تاریخ ۱۹۱۵ در واقع سال تولد جنگ با سلاح های شیمیایی است. بعد از آن از عوامل شیمیایی جنگی به طور گسترده در جنگ جهانی اول استفاده شد که یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر مسموم و کشته به همراه داشت. تجربه دهشت بار مواجهه با عوامل شیمیایی در جنگ جهانی اول منجر به انعقاد پروتکل منع کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک در سال ۱۹۲۵ شد که در حال حاضر بیش از ۱۳۰ کشور جهان عضو آن هستند. معاهده مذکور بعدها توسط بعضی از کشورها از جمله عراق در جنگ با ایران، شوروی در عملیات اشغال افغانستان، ژاپن در سال های ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ علیه چین و آمریکا در جنگ با ویتنام نقض شد.
سلاح های شیمیایی بر پایه اثری که بر روی بدن می گذارد، به چهار دسته تقسیم می شود: ۱- عوامل تاول زا؛ مانند گاز خردل و عوامل آرسینکی که روی پوست تاول ایجاد می کند، ۲- عوامل اعصاب؛ این گازها بر روی سیستم اعصاب بیشترین تأثیر را دارد مانند گاز تابون که در جزیره مجنون وگاز سارین که در فاجعه حلبچه استفاده شد، ۳- عوامل خفه کننده؛ مانند گاز کلر و فسژن (فزژن)، ۴- عوامل خونی؛ مانند ترکیبات سیانیدی نظیر سیانورسدیم و پتاسیم.
علائم بالینی سلاح های شیمیایی موثر بر زنان و کودکان از جمله علائم تنفسی و علائم عصبی است که به مرور بروز می کند.
علاوه بر ضایعات تنفسی، تغییرات عمده ای در سیستم خونی و سیستم ژنتیکی افراد ایجاد و همچنین منجر به عوارض ایجاد نقایص مادرزادی بر روی کودکان قربانیان گازهای شیمیایی می شود. از جمله مهم ترین آثار سلاح های شیمیایی بر زنان باردار عبارت اند از:
مرگ، سقط جنین، تظاهرات چشمی در جنین، شکاف کام و لب، آنومالی اندام ها ، ناهنجاری قلب و عروق، عقب ماندگی های عقلی، آژنری دیافراگم، اکتویی کلیه ها، کلیه های نعل اسبی، نقص رشد و عقب ماندگی رشد جسمانی، پاهای کوتاه، چسبندگی انگشتان دست و پا، شکاف لب و کام، ضایعات چشمی و ضایعات مغزی.
بر اساس پژوهشی که در ماه سپتامبر در بولتن تخصصی آلودگی محیط زیست و سمشناسی در هایدلبرگ آلمان تهیه شد، در فاصله بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۱۹۹۴، تعداد کودکانی که در عراق با نقص عضو متولد شدهاند، به ۷ برابر افزایش یافته است.
بنابر این پژوهش از هر هزار مورد تولد، ۲۳ کودک نقص عضو دارند. آمارها درباره فلوجه، شهر درگیر جنگ در سال ۲۰۰۳، بسیار نگران کننده است.
سالهاست کودکانی که در عراق متولد میشوند در پیشانی خود یک چشم دارند؛ یا نوزادانی با ۲ سر به دنیا می آیند. بعضی از این کودکان دمی کوتاه مانند دم گوسفند دارند و برخی دیگر از نوزادان هم کاملاً سالم هستند اما صورتشان شبیه میمون است.
در ادامه این گزارش آمده است که غلظت سرب در دندانهای شیری در کودکان بیمار در بصره ۳ برابر بیشتر از دوران پیش از جنگ است. همچنین تعداد کودکانی که در بصره با مشکل آب انباشته شده در مغز متولد شدهاند، ۶ برابر بیشتر از تعدادی است که در آمریکا متولد میشوند.
در بررسی دیگری کریس بازبی (Chris Busby)، مالک حمدان (Malak Hamdan) و انتصار اریابی (Entesar Ariabi) سه تن از محققان آمریکایی در مقالهای علمی نتایج تحقیقات خود را درباره «سرطان، مرگ و میر نوزادان و نسبت جنسی کودکان در فلوجه عراق در سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۵» اعلام کردند.
در قسمتی از گزارش مذکور آمده: «در گروه سنی ۴-۰ شاهد آسیب ژنتیکی هستیم، در حالیکه نتایج بدست آمده ظاهراً از نظر کمی از فرضیه وجود جهشهای ناگهانی ژنتیکی در فلوجه خبر میدهند اما با توجه به مشکلات ساختاری در این گونه مطالعات پیمایشی باید در حین تفسیر یافتههای کمی احتیاط کرد.»
اما تاثیرات محیطی جنگ افزارهای شیمیایی و میکروبی نیز در بروز بیماری ها و مشکلات زیستی برای افراد موثر است.
همان گونه که می دانیم آب نقش اساسی در بقای زندگی انسان ایفا میکند و در صورت آلوده بودن توانایی زیادی برای انتقال انواع گوناگونی از بیماریها و امراض را نیز دارد. در هنگام جنگ به دلیل مشکلات زیست محیطی و آلودگی های شیمیایی و میکروبی و از سویی کشته شدن چهارپایان و فاسد شدن اجساد آن ها در منابع و مخازن آب از جمله رودخانه ها ، کانال آبها ، دریاچه ها و سدها به ویژه در مناطق گرمسیر ، محلی مناسب برای انتشار این گونه بیماریها هستند.
این نوع مخازن آب ، زمینه را برای رشد میزبانهای واسط انگلها مانند حلزونها ، ماهیان ، گیاهان آبزی و ناقلان بیماریها مانند پشه ها و سایر حشرات گزنده فراهم میسازند.
آری… جنگها، در هر گوشه جهان، از کودکان تلفات میگیرند و کودکی آنان را به یغما میبرند. در برخی مناطق طول زمان جنگها بیش از سن و سال بچههاست. کودکان بسیاری در این مناطق هرگز شانس تجربه نوع دیگری از زندگی جز زیستن در جنگ را به دست نیاورده اند، اما آنان در سالهای اولیه زندگی خود درد و رنجهایی را تجربه میکنند، که بیش از تجارب دردناک زندگی آدمهای بالغ است..
گراسا ماشل، نماینده دبیرکل سازمان ملل در مسائل مربوط به کودکان مناطق جنگی در سال ١٩٩۶ در گزارش مشهور خود به مجمع عمومی سازمان ملل در مورد اثرات جنگ بر کودکان می نویسد: «بگذارید کودکان را مناطق صلح بنامیم. به این ترتیب سرانجام نوع بشر اعلام خواهد کرد که دوران کودکی دوران مصونیت است و کودکان از اثرات مهلک نبردهای نظامی باید در امان بمانند.»