حقوق نادیده کودکان طلاق و چالشهای پیشرو
ثریا عزیزپناه
۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹

در اصل وجود مساله يا درگيري در بين والدين نبايد زندگي کودک از لحاظ روحي، رواني و جسمي را تحت تاثير قرار دهد. کودکان در سنين پايين از وجود تنش در بين والدينشان مطلع ميشوند. در اغلب موارد نگرش بزرگسالان و والدين نسبت به درک کودکان از شرايط موجود صحيح نيست، چون والدين بر اين باورند که کودکان متوجه شرايط زيستيشان نميشوند و به سهولت در مقابل کودکان مشاجره يا پرخاشگري ميکنند. والدين بايد بدانند نحوه تعاملاتشان به مرور زمان رفتار کودکان را شکل ميدهد. با اين تفاسير اگر کودک در خانواده شاهد مشاجرات و خشونت ورزي والدين نسبت به يکديگر باشد، طبيعتا اين گونه رفتارها در نهاد آنها شکل ميگيرد. در اغلب موارد اين کودکان خواستههايشان را به ديگران تحميل ميکنند. بنابراين در برخي مواقع والدين بدون اطلاع از تبعات رفتارشان کودکان را در معرض آموزشهاي نامناسب و غير اصولي قرار ميدهند.
امروزه در فضاي شهرنشيني شاهد رفتارهاي متعدد و انتقال آن به کودکان هستيم. براي مثال مشاجره يکي از مسائل انکار ناپذير در زندگي انسانها به ويژه زوجهاست. در اين شرايط توصيه ميشود که زوجها حديالامکان از اعمال خشونتهاي کلامي، غيرکلامي و فيزيکي در مقابل کودکان خودداري کنند. اين در حالي است که اگر والدين بر اهميت دوران کودکي آشنا باشند و بدانند هر گونه رفتار در آينده و نگرش فرزندشان تاثيرگذار است به نسبت رفتارشان را اصلاح ميکنند. والدين ميتوانند با اعمال رفتارهاي مناسب در کنترل خشم و ارائه راهحلهاي مناسب مهارت حل مساله را بياموزند و به اين شکل تنشها را در محيط خانواده به حداقل برسانند.
همچنين مخربترين تاثير طلاق روي کودکان زماني روي ميدهد که والدين در حضور آنها به تحقير يکديگر ميپردازند. در اين مواقع کودکان احساس ميکنند که بايد جانب يکي از والدين را گرفته و اين کار براي آنها دشوار است. از سوي ديگر کودکان تصور ميکنند اگر از هيچ کدام از والدين پشتيباني نکنند از سوي هر دو رانده ميشوند. کودکان در واقع در شرايط بغرنجي قرار ميگيرند.يکي از کارکردهاي مناسب خانواده ادامه نسل است. بايد ساختار و کارکرد خانواده با فرزندپروري مثبت همراه باشد. اميد است در خانوادهها کودکان تحت تربيت مناسب قرار گيرند. در واقع پرورش و رشد همه جانبه کودک در خانواده با وجود پدر و مادر در کنار يکديگر تعريف شده است. اگر به دليل طلاق يکي از والدين از چارچوب زندگي حذف شود به نسبت تعادل رشد و تربيت کودک از بين ميرود. بنابراين براي کودکان طلاق فقدان پدر يا مادر برجسته ميشود. در اين شرايط بخشي از آموزش و تربيت کودک به دليل نبود يکي از والدين ناقص ميماند، چون هر يک از والدين بايد نقش قابل توجهي را در زندگي کودک ايفا کنند. در برخي مواقع نيز شاهد گروکشي والدين از طريق کودکان يا متهم کردن طرف مقابل به سوء رفتار با فرزندشان هستيم. در اکثر موارد براي زندگي مناسب کودکان جدايي والدين پيشنهاد نميشود؛ مگر اينکه براي والدين و کودکان ادامه زندگي وضعيت بحراني ايجاد کند و اين امر تاثير مخرب مضاعف بر آنها داشته باشد. برخي ديگر از خانواده نيز کودکشان را به مادر بزرگ يا يکي از اقوام ميسپارند.
هر يک از اين شرايط براي کودک تبعات مخرب فراوان را به همراه دارد. والدين قبل از تصميم به جدايي بايد به اين مسائل توجه کنند، چون هرگونه آگاهي و تصميم گيري در اين زمينه به بينش افراد مربوط ميشود؛ اينکه افراد در دوران تحصيل و جامعهپذيري تحت چه آموزشهايي قرار گرفتهاند. در واقع هر يک از تصميمات والدين به ميزان مسئوليت پذيري، تاثير تربيت اجتماعي و خانوادگي در آنها، توجه به زندگي مسالمت آميز، توجه به فرزند پروري مناسب، آگاهي از صدمات در کمين کودکان در مشاجره و طلاق بستگي دارد. اين در حالي است که با بررسي آمارهاي رسمي کشور درباره نرخ طلاق بايد گفت که بسياري از افراد در جامعه ما نسبت به کسب چنين مهارتهايي نمره منفي کسب ميکنند. در کشور افزايش ميزان طلاق با تبعات و نارساييهاي فراوان همراه است. بي شک تاثير چنين تصميم گيريها بدون آينده نگري ميتواند براي زوجها، فرزندانشان و جامعه مشکلزا باشد.