یادداشت

میراث عظیم کودکان جنگ

شادان هاشمی
۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۳ مه ۲۰۱۳
آنچه که در صدر خبرها می آید، تیتر روزنامه ها می شود و بر سر زبان ها می افتد، خبر حمله ی کشوری به کشور دیگر و یا درگیری های داخلی در یک کشور بر سر مسائلی چون نژاد، قومیت، قدرت و … است. دو طرف درگیری برای دستیابی و یا حفظ منافع خود آتش جنگ را روشن می کنند و واکنش افراد و نهادهای مسئول از محکوم کردن اقدامات و جنایات علیه بشریت فراتر نمی رود.

پرواضح است که در این بین، تمام جنبه های زندگی افراد جامعه ی درگیر جنگ، بازیچه ی اغراض و اهداف دو طرف می شود و حیات آنها، منوط به تصمیم های افرادی می شود که آخرین دغدغه شان، فکر کردن به این مسائل است. تجربه ی سالهای متمادی جنگ در مناطق مختلف جهان و گره خوردن زندگی بسیاری از افراد به این درگیری ها، موجب شده است که در سالهای اخیر به قوانین محدودکننده و مانع جنگ، به منظور کاهش آسیبهای آن بر جوامع، توجه بیشتری شود.
قربانیان اصلی
در این بین، کودکان که کمترین دخالتی در انگیزه ی شروع جنگها، و کمترین توانی برای مقابله با آسیب های ناشی از آن ندارند، بیش ترین هزینه را پرداخت می کنند و اصلی ترین قربانیان آن هستند. تاثیر جنگ بر روی کودکان، محدود به کودکان ساکن در کشور درگیر نیست. بسیاری از آنها با شروع جنگ، به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند و با شرایطی روبرو می شوند که لزوماً مساعدتر از کشور مبدأ نیست. فرزندان سربازانِ مجبور به حضور در جنگ، حتی اگر خود از درگیری ها دور باشند، تحت تاثیرات منفی این وقایع خواهند بود و مهم ترین و آسیب پذیرترین دسته از کودکان، آنهایی هستند که در روند جنگ و در راستای اهداف و اغراض نظامی، از آنها استفاده می شود. طبق پروتکل اختیاری شرکت کودکان در جنگ، ۰۰۰/۳۰۰ کودک در جهان مورد استفاده نظامی قرار می گیرند و با پیامدهای اسفناک آن مواجهند. از این تعداد، ۰۰۰/۱۰۰ کودک دختر هستند که مورد سو استفاده های جنسی نیز قرار می گیرند. حداقل در ۱۷ کشور دنیا از کودکان سرباز برای پیشبرد ملازمات جنگ استفاده می شود.

این کودکان به سه شکل مورد استفاده نظامی قرار می گیرند:

۱) به عنوان کودک سرباز؛ بدترین حالت در این نوع کاربرد، زمانی است که جنگ نیاز به قربانی دارد.
۲) استفاده از آن‌ها در فعالیت‌های پشتیبانی مانند نگهبانی، جاسوسی و بردگی جنسی.
۳) استفاده از کودکان برای پروپاگاندا (تبلیغات در جنگ)، که در این حالت از کودکان سرباز به عنوان دیده‌بان، پیام‌رسان و حتی سپر انسانی، استفاده می‌شود.
اقدامات بین المللی
استفاده های نظامی از کودکان بدین گونه، علاوه بر محروم کردن آنها از حقوقی چون سرپناه، بهداشت، امنیت و آسایش، موجب بازماندن آنها از تحصیل می شود و فراتر از آن، مصداقی است از سوءاستفاده از آنها و افزایش کار کودک که همه ی این موارد در پیمان نامه ها و پروتکل های بین المللی ممنوع شده اند.

در ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک، به مواردی از حقوق کودکان در جنگ اشاره شده است که بند دوم آن مستقیما به پدیده ی کودکان سرباز و ممنوعیت آن اشاره دارد. طبق این ماده:

۱. کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ متقبل‌ می‌شوند به‌ مقررات‌ قانون‌ بین‌المللی‌ بشر دوستی‌ در زمان‌ جنگ‌های‌ مسلحانه‌ که‌ مربوط‌ به‌ کودکان‌ می‌شود احترام‌ بگذارند.
۲. کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ هر گونه‌ اقدام‌ عملی‌ را جهت‌ تضمین‌ این‌ که‌ افراد کمتر از ۱۵ سال‌ در مخاصمات‌ مستقیماً شرکت‌ نکنند، معمول‌ خواهند داشت‌.
۳. کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ از استخدام‌ افراد کمتر از ۱۵ سال‌ در نیروهای‌ مسلح‌ خود خودداری‌ خواهندکرد. این‌ کشورها برای‌ استخدام‌ افرادی‌ که‌ بالای‌ ۱۵ سال‌ و زیر ۱۸ سال‌ سن‌ دارند، اولویت‌ را به‌ بزرگترها خواهند داد.
۴. کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌، مطابق‌ با تعهدات‌ خود نسبت‌ به‌ قانون‌ بین‌المللی‌ بشر دوستی‌ در جهت‌ حمایت‌ از افراد غیرنظامی‌ به‌ هنگام‌ جنگهای‌ مسلحانه‌، تمام‌ اقدامات‌ عملی‌ را برای‌ تضمین‌ حمایت‌ و مراقبت‌ از کودکانی‌ که‌ تحت‌ تأثیر (عواقب‌) جنگ‌ قرار گرفته‌اند به‌ عمل‌ خواهند آورد
هم چنین طبق پروتکل اختیاری شرکت کودکان در جنگ، طرفین درگیری ‌نباید به افراد زیر هجده سال اجازه شرکت در جنگ دهند و سربازگیری اجباری در مورد این افراد نیز ممنوع است.

سازمان های بین المللی که بر علیه استفاده نظامی از کودکان فعال هستند عبارتند از : یونیسف، عفو بین الملل، نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال احمر، و زمین انسان ها.

ابتکار دست های قرمز نیز که از سال ۲۰۰۲ یعنی همزمان با به اجرا در آمدن پروتکل اختیاری آغاز شد، از همراهی افراد و نیروهای بین المللی در سطح جهان خبر می دهد که هر ساله در روز ۱۲ فوریه ( روز جهانی منع استفاده نظامی از کودکان) با برپا داشتن مراسمی مخالفت خود را با استفاده نظامی از کودکان نشان می دهند. هدف از این اقدام، جلب توجه جوامع و نهادهای مسئول نسبت به سرنوشت کودکان سرباز است و خواسته ی آنها، تسریع اقداماتی برای جلوگیری از این اقدامات است.

آفریقا، بیشترین استفاده نظامی از کودکان
اخبار و آمارهای سازمان های بین المللی، نشانگر آن است که در آفریقا، استفاده از کودکان سرباز از دیگر نقاط جهان رایج تر است. کشورهایی چون سودان، سومالی، اوگاندا، زیمباوه، رواندا و … در جنگ های داخلی خود، با القای ارزش ها و باورهای خود (که علت آغازین درگیری بوده) به کودکان ، آنها را به جنگ با نیروهای مقابل واداشته و به اشکال گوناگون از آنها استفاده کرده اند. در بسیاری از کشورهای این منطقه، به دلیل فقر اقتصادی و شرایط دشوار زندگی خانواده، کودکان در مقابل دستمزد و وعده هایی که به آنها داده می شود به نیروهای نظامی می پیوندند، بدون آنکه حتی از انگیزه های جنگ و مناسبات بین دو طرف درگیر باخبر باشند.

لیبریا از جمله کشورهایی است که در این زمینه تاریخ پرباری دارد ! در سال ۱۹۸۹ جنگ های داخلی کشور لیبریا با شورشی مسلحانه توسط چارلز تیلور آغاز شد. در این درگیری ها هفت گروه رقیب با هم به نبرد پرداختند که از میان آنها، جبهه متحد انقلابیون با عبور از مرزهای شمالی کشور، جنگ را به داخل کشور سیرالئون نیز کشاند. در هر دو کشور، کودکانی که حتی زیر ۱۰ سال داشتند به جنگ و درگیری واداشته شدند. یکی از افرادی که در سنین کودکی به نیروهای نظامی این کشور پیوسته، طی مصاحبه ای از علت عضویت خود در این نیروها می گوید. وی با اطلاع از دستگیری تعدادی از دوستان خود توسط نیروهای تیلور، به دلیل اکراه از پیوستن به ارتش او ، اقدام به فرار می کند. سربازان تیلور، پس از ناکامی در یافتن او، به خواهرش تجاوز می کنند که این حادثه موجب می شود وی بعد از فرار، به شورشیان علیه چارلز تیلور بپیوندد. (منبع) سالها پس از این درگیریها، تیلور که به مقام ریاست جمهوری لیبریا رسیده بود، توسط دیوان بین المللی کیفری، به دلیل ارتکاب جرائمی چون قتل، تجاوز، استفاده از سربازان نوجوان، برده گیری و چندین اتهام دیگر در جریان جنگ های داخلی در سیرالئون محاکمه و مجرم شناخته شد. (منبع)

سودان از دیگر کشورهای آفریقایی است که در سالهای اولیه دهه ۱۹۸۰ شروع به استفاده نظامی از کودکان کرده است. در جریان جنگ های داخلی این کشور که بعد از جنگ جهانی دوم، بیش ترین آمار کشته های غیر نظامی را داشته است، کودکان بسیاری با انگیزه آزادی کشورشان (سودان جنوبی) به نیروهای نظامی پیوستند. به نحوی که ارتشی صرفاً متشکل از کودکان پدید آمد و نام آن را “ارتش سرخ” گذاشتند. کودکان ۱۲ ساله در این ارتش به یادگیری عملیات نظامی پرداختند و تا پایان جنگ در خدمت ارتش بودند. یکی از این کودکانِ سالهای قبل، که اکنون از مقامات مسئول یونیسف است، از دشواری های شرایط زندگی در زمان جنگ و بعد از آن می گوید. تجربه درگیری در خشونت ها و مشاهده زخمی و کشته شدن کودکان هم سن و سال، از مواردی است که آبراهان کور آشیک معتقد است تا سالها در ذهن او مانده و موجب مشکلات عدیده ی روحی و روانی برای وی شده است. در خلال جنگ ۲۲ ساله ای که در جریان بود، این کودکان برای استفاده از انواع سلاح ها آموزش داده شده بودند و در جریان خدمت خود آوارگی، گرسنگی، زخمی شدن و کشتار ۶ میلیون نفر را از نزدیک دیدند.(منبع) طبیعی است که در فرض سالم بیرون آمدن کودک از این درگیری ها، تاثیر این تجربیات مانع از ادامه روند طبیعی زندگی برای آنها خواهد شد.

در جریان جنگ های کنگو و رواندا (که خود در سالهای اخیر شاهد یکی از بزرگترین نسل کشی های تاریخ بوده است) که در سالهای آغازین قرن ۲۱ به پایان رسید، هر دو طرف از کودکان سرباز برای پیشبرد جنگ استفاده کردند. کنگو که به عنوان پرآشوب ترین کشور منطقه از نظر تحولات سیاسی شناخته شده است، هنوز با بسیاری از گروه های شورشی در شرق این کشور درگیر می باشد که این درگیری ها خشونت را در این منطقه به بالاترین حد خود رسانده است. شرکت کودکان در جنگ ها و آشوب ها در چنین محیطی، بر هیچ نهاد و سازمانی پوشیده نیست. در این مناطق کودکان به دلیل علاقه شان به استفاده از سلاح های گرم، دست از درس کشیده اند و به خدمت گروه های شورشی مختلف درآمده اند. تبلیغات رهبران نظامی و حتی معلم ها و دیگر افراد صاحب نظر در این کشور، مبنی بر لزوم شرکت همه ی افراد در همه ی سنین در جنگ ها و شورش ها، به منظور دستیابی به اهداف و اغراض مطلوب جامعه و گروه، اقدام این کودکان را موجه و حتی مثبت جلوه می دهد.(منبع) در چنین جو و شرایطی، صحبت از ممنوعیت استفاده نظامی از کودکان و الزام افراد به این موضوع، کاری طاقت فرسا و پرهزینه به دنبال خواهد داشت.

پیامدهای آسیب زا، پس از جنگ
همانگونه که در بالا ذکر شد، آسیب هایی که بر اثر جنگ متوجه کودکان می شود، محدود به بازه زمانی جنگ نیست. تا سالهای متمادی پس از آن، کودکانی که به طرق مختلف در جریان درگیری بوده اند، اثرات آن را با خود همراه خواهند داشت. ساکن شدن در کشورهای دیگر، از دست دادن خانواده، بازماندن از تحصیل، فقر اقتصادی و تشدید آن و مشکلات دسترسی به منابع بهداشتی و امنیتی، از عمده ترین مشکلات این کودکان خواهد بود. آسیب های روحی و روانی ناشی از جنگ، منجر به بروز بیماری هایی در کودکان می شود که از دردآورترین بیماری های شناخته شده هستند. ادامه ی وضعیت بحرانی کشورهای پس از جنگ نیز روز به روز این بیماری ها را تشدید می کند. در تحقیقی که توسط برندون کورت، استاد دانشگاه اموری آتلانتا انجام شد، به این نتیجه رسیده اند که ۷۵ درصد کودکان سرباز دچار افسردگی شدید هستند و مشکلات روحی-روانی به مراتب در دختران شدیدتر است.(منبع) در چنین کشورهای وجود سازمان ها و نهادهای حمایتی، برای درمان اینگونه بیماریها و تلاش برای از بین بردن عوامل مشدده ی آن، لازم و ضروری است.

بازپروری و حمایت از کودکان، چه در زمان جنگ و چه پس از آن، از وظایف دولت هاست. کودکان باید نسبت به نحوه درگیری شان در جنگ و شرایط خانوادگی و زیستی شان پس از جنگ مورد حمایت و توجه قابل ملاحظه ای قرار گیرند. اما از آنجا که این خود دولت ها هستند که موجبات بروز جنگ را فراهم می کنند و با بی توجهی خود به درگیری هرچه بیشتر کودکان در جنگ و افزایش آسیب ها بر روی آنها کمک می کنند، چنین پشتیبانی و حمایتی نیز دور ذهن است.

در کشورهای آفریقایی روبرو با این معضل، به دلیل کمبود امکانات و شرایط لازم برای بازپروری، که نتیجه ی سالها محرومیت و وابستگی این کشورها به سازمان های بین الملللی و کشورهای خارجی است، اقدامات حمایتی نمود چندانی ندارد و اکثر این کودکان پس از جنگ به حال خود رها شده و بار مشکلات پیش آمده بر دوش خودشان است. در شرایطی که دولت ها توجهی به رفع نیازهای این گروه از جامعه ندارند، و یا در صورت توجه نیز منابع کافی برای عملی کردن اینگونه اقدامات را در دست ندارند، سازمان های مردمی و غیر دولتی نقش تعیین کننده ای دارند. وجود چنین نهادهایی چه در زمان جنگ و چه پس از آن، می تواند تا حدی از اثرات سوء جنگ و درگیری ها بر کودکان بکاهد. با این حال بر کسی پوشیده نیست که مهم ترین و موثرترین اقدامی که می تواند از آسیب های این درگیری ها بر روی کودکان بکاهد، پیش گیری از وقوع این درگیری هاست !

دفتر کودکی