میلیونها کودک کار در پاکستان
شیما یزدانی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۲ مه ۲۰۱۳

بحرانهای سیاسی مکرر در کشور همپیمان با آمریکا – پاکستان – و اقدامات ستیزهجویان طالبان در سرنگون کردن قدرت حاکم، به این معناست که لغو کار کودک برای رهبران این کشور جنوب آسیا، الویت و جذابیتی ندارد.
شازیه – مادر مختار – میگوید:«از صمیم قلب دوست دارم که پسرم را به مدرسه بفرستم، ولی ما مخارج زیادی داریم … ما حتی برای غذایی که روی میز میگذاریم کشمکش زیادی داریم.»؛ وی همچنین یک پسر چهار ساله و یک دختر دو سالهی دیگر هم دارد. محمد – شوهر شازیه – یک آرایشگر دوره گرد است با درآمدی نزدیک به ۷۵۰۰ روپیه در ماه(۸۳ دلار) که کفاف امورات خانواده را نمیدهد. محمد دربارهی مختار میگوید :«او باید کاسبی کردن را یاد بگیرد و ۳۰۰ تا ۴۰۰ روپیه درآمد داشته باشد. ایراد این موضوع چیست؟ ما فقیر هستیم!»
چندی پیش صندوق بین المللی پول هشدار داد که دولت پاکستان نیازمند اقداماتی فوری برای تثبیت مخارج رو به رشد و نرخ بهره است؛ مواردی که زمینهی افزایش تورم را فراهم آورده است.
فشارهای اقتصادی، جوانان پاکستانی مثل نورشاهِ نوجوان و سه برادرش را مجبور به ترک منزل و پیدا کردن شغل کرده است. آنها هماکنون در یک اتاق کوچک در بالای یک قهوه خانه زندگی میکنند؛ جایی که آنها تمام روز را در کراچی – بزرگترین شهر تجاری پاکستان – رنج میکشند. نور شاه میگوید:«من باید ظرفهای زیادی را بشورم. وقتی که از کار زیاد خستهام، مردهایی که سفارش چایی دادهاند، عصبانی شده، داد و فریاد راه میاندازند و ناسزا میگویند.»؛ او از استان محروم بلوچستان آمده است.
دیگران مثل کاشف – کارگر ۱۱ ساله – در معرض برخوردهای شدیدتری قرار دارند. تنویر شهزاد – سرپرست ۱۹ سالهی قهوه خانه – میگوید:«اگر او دست از پا خطا کند او را گوشمالی میدهم.»؛ خود او نیز سالها قبل همین سختیها را تحمل کرده است.
دولت باید اقدامات بیشتری اعمال کند
«منا رعنا» – کارشناس حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در یونیسف – میگوید که تعداد کودکان کار در پاکستان، بیش از ده میلیون نفر تخمین زده میشود.
آخرین آمار دولت حاکی از سه میلیون کودک کار است، که به سال ۱۹۹۶ بر میگردد. تخمینی چنین غیر واقعی و پایینتر از حد انتظار، نشاندهندهی عدم توجه کافی در مستندسازی این آسیب اجتماعی است که با توجه به نرخ بالا و رو به رشد جمعیت، روز به روز بدتر شده و نیازمند رسیدگی است.
گرفتاریهای کودکان کار پاکستان زمانی تحت بررسیهای موشکافانهی بین المللی قرار گرفت که مشخص شد برای تولید توپهای فوتبال، در شهر «سیالکوت»، از نیروی کار کودکان استفاده میشود. شرکتهای تولید وسایل ورزشی نسبت به افشا شدن کوچکترین بخش از بهره کشیهای آنها از کودکان، محتاط هستند. تولید یکی از کارخانههای سازندهی توپ فوتبال مستقر در پاکستان (سال ۲۰۰۶) به دلیل عدم توجه و عدم اصلاح شرایط نامناسب کارگران، متوقف شد. با این حال چنین اقداماتی راه به جایی نبرده است. «حسین نقی» – مسئول هماهنگی کمیتهی ملی حقوق بشر در پاکستان – میگوید:«مشکل اینجاست که صنایع تولیدی به خانههای شخصی منتقل شدهاند، بنابراین اگر از کار کودکان استفاده شود، نظارت کردن بر این امر دشوار میگردد.» وی ادامه میدهد :«کار کودکان تنها مختص شهر سیالکوت نیست، کار کودکان در سراسر پاکستان و در حوزههایی خطرناک وجود دارد؛ مثل کارگاههای تولید النگوهای شیشهای، نظافت تانکرهای نفتی، مرغداریها، کارگاههای تعمیر موتورسیکلت، کورههای آجرپزی و هتلهای کوچک!»
انفجار گاز و تخریب کارگاهی سه طبقه در لاهور، خطرات پیش روی کودکان کار را مجدداً برجسته نمود. اسدِ هشت ساله – کارگر کارگاه تولید لوازم دامپزشکی – میگوید:«زمان انفجار من داخل ساختمان بودم. دو پسر دیگر هم همراهم بودند که در آن لحظه با من فرار کردند؛ من نمیدانم آنها کجا رفتند و یا اینکه زنده هستند». مادر گریان او میگفت فشار فقر هیچ چارهای جز فرستادن پسرش به سرکار، آن هم در چنین شرایط خطرناکی، برایش باقی نگذاشته است.
آموزش کودکان و چکمه براق نظامیان
پاکستان دو درصد از تولید ناخالص ملی خود را به آموزش اختصاص میدهد. به عبارت دیگر فقدان مهارتهای لازم میان جوانان، آنها را به طرف خیابانها سوق میدهد تا کاری برای خود دست و پا کنند. در مقام مقایسه، بیش از ۱۷ درصد از هزینههای دولت صرف دفاع نظامی شده است؛ برخی از کارشناسان این عدد را تا ۲۶ درصد هم برآورد کردهاند. «شهناز وزیرعلی» – دستیار ویژهی بخش اجتماعی نخست وزیری – میگوید:«این مشکل در اینجا وجود دارد و دولت ما وجود آن را انکار نمیکند.» وی همچنین میافزاید که ۴۵ درصد از جمعیت ۱۸۰ میلیون نفری پاکستان را افراد زیر ۲۲ سال تشکیل دادهاند.
با این اوصاف در اغلب موارد رهبران پاکستان به علت درگیریهای داخلی و تنش با ارتش قادر به رسیدگی جدی به رفاه کودکان نیستند. در ماههای اخیر شایعاتی مبنی بر احتمال بروز کودتای ارتش و نزاع و تنش بین دیوان عالی و دولت فعلی، ذهن رهبران را به خود مشغول کرده است.
به دلیل حمایت کمرنگ دولت از کودکان ، آنها به دام چرخهی معیوب استثمار افتادهاند. «سلما جعفر» – مدیر اجرایی گروه نوآوریهای اجتماعی و دفاع از حقوق بشر – میگوید:«این شرایط برای وضعیت روانی کودکان، بسیار مخرب است؛ وقتی شما مورد سوء استفاده قرار میگیرید تا پایان عمر با همین آسیب ذهنی رشد خواهید کرد».
به عنوان مثال محمد نعیمِ دوازده ساله و بزرگترین عضو خانوادهای بیسرپرست، به دلیل آزارهای مکرر روانی و کلامی از اولین محل کار خود گریخت. وی شغلی جدید در مکانیکی – با ۲۵ روپیه مزد روزانه – را که با سختیهای زیادی همراه است به خاطر تأمین هزینههای خورد و خوراک دو خواهر یتیمش قبول کرده است. محمد نعیم در حالی که لباسهایی ژنده و کثیف به تن دارد میگوید:« نمیتوانم زندگی دیگری برای خودم تصور کنم، ما بی سرپناهیم و دولت هیچ حمایتی از ما نمیکند. تنها چیزی که میخواهم این است که دولت در این شرایط بی سرپناهی ما را یاری کند.»