کارگران جنسی کودک؛ طعمهی صنعتی بیرحم
شیما یزدانی
۱۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۶ ژوئن ۲۰۱۳

«ریا» دختری هجده ساله، در دوران زندگی کوتاهش، سختیهایی بیش از حد تصور را تاب آورده است. او که در کمپ زنان پناهنده در شهر سورابایای اندونزی زندگی میکند، در حالی که روی تشکی نشسته، سرگذشت خود را برای مترجم شرح میدهد. امکان دارد تصور کنید با فردی خجالتی، نگران و مضطرب رو به رو هستید، اما ریا دربارهی تن فروشی دوران کودکیاش، واضح و با صراحت صحبت میکند.
جمعیت شهر سورابایا در حدود سه میلیون نفر است و ده میلیون نفر نیز در حومهی آن زندگی میکنند. سورابایا دومین شهر بزرگ اندونزی، و تا حدودی ثروتمند، محسوب میشود که میتوان مراکز خرید بزرگ و اتومبیلهای گران قیمتی در آن دید. این شهر مرکزی فعال بوده و مردم آن نسبت به مردم جاکارتا – پایتخت اندونزی – مهمان نوازتر هستند. شهردار این شهر اعتقاد دارد که نرخ بیکاری در سورابایا پایین است. با این حال این شهر بندری به مرکز فحشا در اندونزی شهرت دارد.
سازمانهای غیر دولتی تخمین میزنند سورابایا بیش از دو هزار کارگر جنسی زن دارد که غالباً در چهار فاحشه خانهی بزرگ و اصلی شهر فعالیت میکنند. البته در این شهر مراکز کوچکتر فحشا نیز وجود دارد که از کودکان استفاده میکنند. سازمانهای غیر دولتی میگویند نوجوانان غالباً مستعد ورود به مراکز فحشا بوده و به وسیلهی آشنایانشان اغفال میشوند، چون در برخی موارد تن فروشی دختران از لحاظ فرهنگی، موضوعی عادی محسوب میشود.
روایتی از درد و رنج
داستان زندگی ریا، داستانی دردناک است؛ زمانی که او کودک بود، مادرش فوت کرد، پدرش ازدواج مجدد نمود و ریا را نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستادند تا با آنها زندگی کند. سرپرستان جدید او به سختی هزینهی رفت و آمدش به مدرسه را تهیه میکردند. ریا بعد از برقراری اولین رابطهی جنسی با دوست پسرش، متوجه شد که میتواند از راه تن فروشی درآمدی داشته باشد. یکی از دوستان او با مردی مسن رابطه داشت و این مرد پیشنهاد داد تا در ازای داشتن رابطه با هر دوی آنها، مبلغی به هریک پرداخت کند: ریا ۲۵۰ هزار روپیه (۲۵ دلار) گرفت ولی دوستش پنجاه هزار روپیهی آن را برای خود برداشت.
ریا میگوید بعد از این ماجرا کارها راحتتر انجام شد؛ او تقریباً تمام روزهای هفته مشتریهایی داشت. او مشتریهایش را در هتل ملاقات میکرد که برای هر ساعت ده هزار روپیه به وی میپرداختند. ریا از این دوران به عنوان پستترین دوران زندگی خود یاد میکند ولی بعد از سه سال، مددکاری اجتماعی او را پیدا مینماید.
گروههای خیر معتقدند دسترسی آسان و ازدیاد وسایل ارتباط جمعی – مثل موبایل، اینترنت و رسانههای جمعی – ورود زنان به گروههای فحشا را آسانتر کرده و روسپیگری در این کشور از تبعات اختلافات طبقاتی بین مردم ثروتمند و فقیر است.
«توماس ستیوسو» – از World Vision اندونزی – اعتقاد دارد که به میزان گسترش فقر اقتصادی، فرهنگ مصرفگرایی نیز گسترش پیدا کرده است. او میگوید:«در بافت شهری دلیل اصلی این امر، مسائل اقتصادی است. درآمد ماهیانهی مردم معمولاً از استانداردهای رایج پایینتر است،با این وجود فرهنگ مصرفگرایی رواج دارد. به عنوان مثال امکان دارد خانوادهای ثروتمند داراییهای بیشتری داشته باشد و این امر باعث حسادت دیگران شده و سعی میکنند خود را به هر طریق ممکن، شبیه ثروتمندان نمایند.» آقای ستیوسو ادامه میدهد:«معرفی دختران برای تن فروشی به وسیلهی آشنایان و دوستانشان امری رایج است.»
قلبم شکسته شده است
لولا – شانزده ساله و دختر بزرگ ثمینه – از ماه فووریهی گذشته گم شده؛ ثمینه اعتقاد دارد زنی که به لولا پیشنهاد شغلی داده بود او را ربوده است. او بر این باور است که دخترش را برای کار در مراکز فحشا فروختهاند. ثمینه میگوید:«من مضطرب هستم، ولی سعی میکنم مثبت بیندیشم. همسایهها و مراکز حل بحران کمکهای زیادی به من کردهاند.»
فینا یکی دیگر از کارگران جنسی میگوید:« تعداد دخترهایی که در بازار فحشا حضور دارند قابل تصور نیست؛غیر قابل باور است که کار دیگری برای این دختران وجود ندارد. آنها نه خانواده و فرزندی دارند و نه آیندهای روشن! من هر روز در اطراف محل کارم دخترانی را میبینم که تمایل به تن فروشی دارند. آیا واقعاً کار دیگری برای آنها وجود ندارد؟ آنها چرا باید فاحشه شوند؟ … من دو فرزند دختر دارم و هربار که این دختران جوان را میبینم قلبم شکسته میشود. حتی زمانی که به خانهی روستاییام میروم دوست ندارم هیچ یادگاری از گذشتهام داشته باشم و یا به سورابایا برگردم. چرا که ممکن است دو دخترم از جامعه و همسایههای اطراف تأثیر بپذیرند. امیدوارم که دختران روسپی شغل دیگری پیدا کنند و به این کار ادامه ندهند.»
شبکههای شکارچی
بسیاری از دختران به میل خود به روسپیگری تن نمیدهند. انجمن حمایت از کودکان اندونزی اعلام کرده که در سال گذشته بیش از چهارصد مورد قاچاق و استفاده از کودکان در بازار فحشا گزارش شده است. «ماریا ادویانتی» – دبیر این انجمن – از این امر واهمه دارد که ممکن است این گزارشها تنها بخش کوچکی از واقعیت را نشان دهد. او میگوید:«در اکثر موارد تن فروشی به علت استثمار مالی صورت میگیرد. انجمن تلاش میکند تا مسئلهی تن فروشی را در افکار عمومی طرح کرده، به خانوادههایی که امکان دارد کودکانشان دزدیده شود اطلاع رسانی کرده و دربارهی اقدامات باندهای قاچاق کودکان هشدار میدهد. خطری واقعی در کمین جامعه و خانوادههاست که باید از آن با خبر باشند؛ هنگامی که خانوادهای فرزند خود را برای کار به شهری دور میفرستد باید مسئلهی قاچاق کودکان را نیز در نظر بگیرد. اغلب دختران به وسیلهی باندهای قاچاق به جزیرهی صباح مالزی فرستاده میشوند تا در میخانهها، بارها و فاحشهخانهها کار کنند. این دختران را معمولاً به مناطق دور از محل زندگیشان میفرستند تا دیگر نتوانند به منزل برگردند. اگر آنها جذب شبکههای محلی داخل کشور شوند، در خانههایی که برای این امر اجاره میشوند کار خواهند کرد. موضوعی که شما باید دنبال کنید همین شبکهها هستند. آنجاست که میتوانید متوجه شوید دختران به صباح قاچاق شده یا در شبکههای محلی داخل کشور به کار گمارده شدهاند.»
«دکترهارکیریستوتی» – مدیر حقوق بشر در اندونزی – میگوید :«بسیار تأسف بار است وقتی که میبینیم اغلب قربانیان قاچاق انسان، از شهرهای کوچک و روستاها هستند. بسیاری از این قربانیان در پی یافتن شغل و آیندهای بهتر به شهرهای بزرگ میآیند اما فریب شبکههای قاچاق انسان را میخورند. هنوز راه سختی برای توسعه و آبادانی تمام مناطق اندونزی در پیش است. مناطق شهری توسعهی بیشتری یافتهاند در حالی که توجه چندانی به مناطق روستایی نمیشود. در ثانی اعتقاد دارم فرهنگ مصرفگرایی روز به روز بیشتر میشود و این به خاطر تبلیغات رسانههای جمعی است. رسانهها زندگی افراد ثروتمند شهر را به تصویر میکشند و روستاییان ساکن مناطق دور افتاده تصور میکنند با مهاجرت به شهر میتوانند به راحتی کسب درآمد کرده و زندگی راحتی داشته باشند.»
ریا بعد از ملاقات با مددکار اجتماعی، دیگر تن فروشی نمیکند. او نسبت به آینده خود خوشبین است و تحصیلات متوسطهاش را به پایان رسانده است. او امید دارد تا به زودی با دوست پسرش ازدواج کرده و خانوادهای تشکیل دهد.
دفتر کودکی
این گزارش ترجمهای است از «Child sex worker lured into brutal industry»، که به تاریخ ششم آوریل ۲۰۱۳ در سایت “ABC NEWS” منتشر شده است.