کتابخوانی کودکان؛ از علاقه تا عادت
محمد صادقی
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۹ مه ۲۰۱۳

ترویج فرهنگ کتابخوانی، تنها به جهت تأمین اوقات فراغت نیست، بلکه این مهم باید به عنوان پایه و اساس هر برنامه ریزی اصولی در جوامع لحاظ شود. بدیهی است که میزان انس و الفت افراد بزرگسال به مقولهی کتابخوانی وابستگی شدیدی به نهادینه شدن فرهنگ کتابخوانی در دوران کودکی و نوجوانی دارد و بی شک خانواده و مدرسه دو نهاد تاثیرگذار در این زمینه به شمار می روند.
اولین آشنایی های کودک با کتاب، در محیط خانواده صورت می گیرد و از این رو ارتباط اعضای خانواده با مقولهی کتابخوانی و ترغیب کودکان و نوجوانان به مطالعه، کتابخوانی و آموزش «عادت به مطالعه»، از سوی والدین میتواند تأثیر بسزایی در نوع مواجههی کودک با کتاب ایفا کند.
کتابخوانی بر رشد ذهنی و اجتماعی کودکان مؤثر است و آن چه کودک در این دوران می آموزد چنان بر روح و روان وی نقش می بندد که تا پایان عمر بر نحوهی برخورد او با مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تأثیر می گذارد.
ایجاد فضای مطالعه در خانه، کتابخوانی پدر و مادر و نیز وجود کتابخانه در منزل، اهمیت به سزایی در توجه کودک به کتاب دارد.
بسیاری از والدین بر این باورند که کودک تا زمانی که خواندن و نوشتن الفبا را نیاموخته است، به آموزش فرهنگ کتابخوانی نیز نیازی ندارد، اما جامعه شناسان آموزش و پرورش می گویند که از بدو تولد و در طول دوران رشد و نمو کودک، والدین می بایست که از طریق خواندن قصه و کارت های آموزشی مصور فرزند خود را با کتاب مأنوس کنند.
ذکر این نکته ضروری است که کتاب خوانی کودک نباید حالت اجبار یا تکلیف به خود گیرد و بالعکس، او باید از انجام این کار سرشار از حس لذت و هیجان شود. یک متخصص روانشناسی کودکان با اشاره به اینکه کودک هنگام خواندن کتاب، موضوع را با تجسم شخصیتهای داستان در ذهن خود کارگردانی کرده و ناخودآگاه تصاویر را در ذهنش مجسم میکند میگوید: «این کار باعث تحریک مغز کودک و افزایش قوهی تخیل وی میشود.»
کودک با خواندن کتاب تجربیاتی به دست می آورد و یاد می گیرد که چگونه سخن بگوید، چگونه نظراتش را بیان کند، چگونه به نظر دیگران احترام بگذارد و چگونه بنویسد. والدین میتوانند با خواندن کتابهایی با موضوعاتی مثبت علاقهی کودک را به خواندن برانگیزند و مهارت های خواندن را در او پرورش دهند.
با این حال تحقیقات در ایران، نشان می دهد که متأسفانه محیط های خانوادگی، اغلب غیر علمی هستند و کتاب در آنها جایگاه واقعی خود را به دست نیاورده است. از سویی بنابر آمار ارائه شده جامعهی ایران نیز اقبال چندانی به فرهنگ کتابخوانی ندارد و به این مقولهی مهم فرهنگی، اهمیت چندانی نمی دهد.
بنابراین پیش از هر چیز باید رفتار و نگرش جامعه نسبت به کتاب و مطالعه تصحیح شود. این که هر فردی چه دیدی نسبت به مطالعه دارد؟ و آیا در جمع خانواده به مطالعهی مجله و کتاب می پردازد یا سال به سال یک خط کتاب نمی خواند ؟ به طور قطع این گونه افراد نباید از فرزندشان توقع داشته باشند، که فردی کتابخوان و اهل مطالعه شود.
با توجه به نکات مطرح شده خانواده و نهاد های آموزشی در این زمینه مسئولیت بسیاری بر عهده دارند که با ایجاد و فراهم سازی امکانات و شرایط لازم، کودکان را در امر مطالعه تشویق نمایند.
در اهمیت این موضوع همین بس که به گفتهی متخصصان، بخش قابل ملاحظهای از نابهنجاریها و مشکلات اخلاقی و عاطفی افراد در بزرگسالی، که رفع آن ذهن بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است، ریشه در کودکی افراد دارد.