یادداشت

کودکان ایران، افزایش جمعیت و بحران آب

امیرعباس میرنیام
۱۲ دی ۱۳۹۲
بر اساس ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک حق برخورداری از محیط زیست سالم، به عنوان جزیی از حقوق کودکان شناسایی شده است. برخورداری از آب سالم، برخورداری از خاک سالم و برخورداری از تنوع زیست محیطی بخشی از حقوق محیط زیستی کودکان محسوب می شود.

پرندگان مهاجر در دریاچه ای زیبا که مدتی است در غرب تهران ساخته شده است فرود می آیند. مردم تهران با خوشحالی آنان را دوره می کنند و به آنان غذا می دهند. این در حالیست که در سایر نقاط کشور ساخت سدهای زنجیره ای و فراوان بر روی رودخانه های بزرگ که غالباً به منظور رساندن آب از مناطق پرآب کشور به مناطق خشک داخل فلات ایران صورت می گیرد، زمینه ی پایین آمدن شدید آب و خشک شدن برخی از رودها و دریاچه های کشور را فراهم آورده است. برای مثال می دانیم که بر روی رودخانه ی کارون هفت سد ساخته شده است. بخش عمده ی این آب به سمت مناطق مرکزی و شرقی ایران سرریز می شود تا در امور کشاورزی استفاده شود. بخشی از آب کارون از طریق تونل های سه گانه ی کوهرنگ به زاینده رود سرازیر می شود تا از طریق مسیرهای ویژه به سمت مناطق خشک شرق ایران برود. این درحالیست که در تمامی سال، پایین دست زاینده رود کاملاً بی آب است و سطح آب پایین دست کارون به شدت پایین آمده است. سدهای بیشمار بر روی رودخانه های متصل به دریاچه ی ارومیه نیز ، زمینه ی خشک شدن این دریاچه را فراهم کرده است. جدا از اثرات مخرب روانی که خشک بودن رودخانه ها و دریاچه های کشور بر ساکنین کناره های آن و کل کشور می گذارد و حتی با نادیده گرفتن آسیب هایی که گاه و بی گاه به میراث فرهنگی کشور وارد می شود باید گفت که بزرگ ترین آسیب که در اثر ایجاد سدهای مخزنی زنجیره ای به یک کشور وارد می شود آسیب های زیست محیطی است که برخی از آن ها ممکن است هرگز قابل جبران نباشد. به علاوه ی آسیب های زیست محیطی، تغییراتی که جابجایی آب رودخانه ها در نحوه ی پراکنش جمعیت کشور ایجاد می کند و نیز پیامدهای اقتصادی آن از مواردی است که می باید به آن توجه شود.

کودکان ایران و حق برخورداری از آب شیرین سالم

بر اساس ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک حق برخورداری از محیط زیست سالم، به عنوان جزیی از حقوق کودکان شناسایی شده است. برخورداری از آب سالم، برخورداری از خاک سالم و برخورداری از تنوع زیست محیطی بخشی از حقوق محیط زیستی کودکان محسوب می شود. اگرچه ایران از کشورهای خشک و کم آب محسوب می شود و دسترسی به آب سالم در برخی نقاط ایران با مشکلات اساسی مواجه است و نیز با وجود مشکلاتی نظیر نفوذ فاضلاب ها و شیوع بیماری های فصلی نظیر وبا از طریق آب که خطرات بهداشتی و محیط زیستی جدی به شمار می روند با این حال دسترسی مردم ایران به آب شیرین در مقایسه با سایر کشورهای منطقه خاورمیانه وضعیت نسبتاً قابل قبولی دارد. اما آیا می دانیم که این وضعیت به چه قیمتی به حاصل شده است؟ با ساخت صدها سد مخزنی بر روی رودخانه های کشور و انتقال آب به مناطق کم آب. و آیا می دانیم که این وضعیت نسبتاً مطلوب تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ آیا بیست سال آینده نیز وضعیت چنین خواهد بود؟ اگر جمعیت ایران دو برابر جمعیت کنونی باشد باز هم وضعیت دسترسی به آب شیرین اینگونه خواهد ماند؟ و از همه مهمتر اینکه در حال حاضر آیا نشانه هایی از ظهور بحران آب در کشور خشک ما دیده نمی شود؟ تلاش خواهیم کرد کمی فضای لازم برای یافتن پاسخ این سوالات را روشن نماییم.

ساخت سدهای مخزنی زنجیره ای و وضعیت محیط زیست
از دهه ی هفتاد میلادی به این سو، در بسیاری از کشورهای جهان، پروژه های ساخت سدهای مخزنی برای تأمین آب شرب متوقف شد. بسیاری از کارشناسان حوزه های محیط زیست، مدیریت توسعه و نیز اقتصاد به آسیب های بلند مدتی که ایجاد سدهای مخزنی به خصوص سدهای زنجیره ای ( که در ایران رواج بسیار دارد) به محیط زیست محلی و منطقه ای و اهداف توسعه ی پایدار وارد می آورد اشاره کردند و تلاش کردند از شیوه های پایدار تر آبخیزداری برای تأمین آب شیرین جهت مصارف کشاورزی و شرب استفاده کنند. همچنین بالا بردن بازده تولید کشاورزی و بهینه کردن ابزار و نهاده های کشاورزی از دیگر اقداماتی بود که به کاهش مصرف آب کمک کرد. اما در ایران چهل سال اخیر، نشانه هایی از حرکت به سمت استفاده از روش های بهینه برای ذخیره ی آب و تولید محصولات کشاورزی دیده نشده است و روند سد سازی به گونه ای دیوانه وار ادامه یافته است. ساخت سدهای مخزنی دارای مشکلات محیط زیستی جدی است که در زیر به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم.

۱- بخش عمده ای از آب های ذخیره شده در پشت سدهای مخزنی تبخیر شده یا هرز می رود. بر اساس یک آمار از ۱۱۵ تا ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آب ذخیره شده در پشت سد های کشور حدود ۵ تا ۱۵ میلیارد متر مکعب آن تبخیر می شود. برای مثال سد کرخه حدود ۴۰ میلیون متر مکعب از آب خود را در نتیجه ی تبخیر از دست می دهد (منبع).

۲- تکیه ی بیش از اندازه بر ساخت سد در کشور سبب شده است الگوهای دیگر آبخیزداری به خصوص الگوهایی که توانایی جمع آوری آب در سطوحی را دارد که غالباً هزینه ی کمتری برای محیط زیست ایجاد می کنند به فراموشی سپرده شده و در قالب طرح های غیر اجرایی رها شوند. آبخیزداری به عنوان دانشی نوین تلاش می کند بیشترین استفاده را از آب های سطحی برده و آن را به نحوی مهار کند که در گام نخست باعث ایجاد سیل و هرز رفتن آب نشود و در قدم بعدی با هدایت آن به سمت سفره های زیر زمینی بهترین شرایط برای استفاده ی بهینه ی آب فراهم گردد.

۳- بخش های عمده ای از آب های زیر زمینی ما در نتیجه ی استفاده ی بیش از اندازه از آب های پشت سدها یا خشک شده اند و یا درحال خشک شدن هستند و یا شدیداً با فاضلاب یا پسماندهای غیر طبیعی مخلوط شده اند. در نتیجه غیر قابل استفاده هستند و به مرور زمان آسیب هایی ایجاد می کنند که با توجه به شرایط اقلیمی ناپایدار مناطق خشک و کویری ایران ممکن است جبران آن ها نا ممکن شود.

۴- ساخت سدهای زنجیره ای و انتقال آب آن به مناطق کم آب از اشتباه ترین روش های ایجاد توسعه در بخش های مختلف است و با الگوهای جدید توسعه نظیر توسعه ی پایدار و طرح های جامع نگر نظیر طرح های آمایش سرزمینی در تضاد قرار دارند. برای مثال فرض کنید آب یک پهنه ی حاصلخیز نظیر جلگه ی خوزستان به تدریج و در نتیجه ی ایجاد سدهای متعدد به سمت نواحی خشک مرکزی ایران برده شود و در نتیجه ی این اقدام، جمعیت این نواحی افزایش بیابد. در نتیجه نیاز خواهد بود که آب بیشتری برای مصارف کشاورزی و شهری این نواحی اختصاص داده شود. دولت تا کجا می تواند به این روند ادامه دهد؟ چرا دولت به جای این کار تلاش نمی کند، استفاده از آب این نواحی را به نحوی سامان دهد که در همان منطقه بتوان بیشترین بازدهی کشاورزی را به وجود آورد؟ می دانیم که جلگه ی خوزستان برای فعالیت های کشاورزی اساسی، در مقایسه با مناطق کویری مزیت نسبی دارد. به نظر نمی رسد که دولت در این سال ها توانسته باشد الگویی صحیح برای مواجهه با زمین، آب و نیروی انسانی در راستای رعایت اصول مرتبط به طرح های آمایش سرزمینی در جهت رسیدن به الگوی توسعه پایدار ارایه داده باشد. دردناک خواهد بود اگر بدانیم بازده این آب که با این مشقت و هزینه ی گزاف و غالباً برای مصارف کشاورزی به مناطق مرکزی ایران می رسد تنها ۳۰ درصد است.

۵- خشک شدن رودخانه ها و دریاچه ها و ایجاد دریاچه های پشت سدی، تغییراتی را در تنوع زیست محیطی و وضعیت بوم شناختی کشور به وجود می آورد که نتایج آن عمدتاً محاسبه نشده است و به دلیل تجمیعی بودن این اثرات محاسبه ی آن به شدت دشوار و غیر قطعی است. به این معنا که در موضوعات زیست محیطی نظیر بحث تنوع زیست شناختی و وضعیت بوم شناخی، عوامل آسیب زا معمولاً در طول سالیان متمادی جمع می شوند و زمانی خود را نشان می دهند که مواجهه با آن پیچیده و حتی غیر ممکن خواهد بود. تغییر در شکل و آهنگ مهاجرت پرندگان، تغییر رفتار و یا خطر انقراض جانورانی که حیات آن ها به وجود رودخانه ها و دریاچه ها وابسته است، فرسایش خاک و ایجاد ریز گرد ها، پایین رفتن سطح آب های زیر زمینی و افزایش املاح و آلودگی های آن ها و خطر فرونشست زمین در مناطقی که سابقاً پر آب بوده است از جمله ی مواردی است که روز به روز بیشتر خود را نمایان می کنند.

سیاست های افزایش جمعیت و بحران آب
دسترسی ایرانیان به آب شیرین روز به روز سخت تر می شود و هزینه های اقتصادی و زیست محیطی سنگین تری به مردم تحمیل می کند. در همین چند سال اخیر شاهد بوده ایم که منشاء بسیاری از ناآرامی های اجتماعی در نقاط گوناگون کشور به آب مرتبط بوده است. اعتراض مردم آذربایجان به خشکی دریاچه ارومیه، درگیری مردم اصفهان با مأموران دولتی و شکستن لوله های انتقال آب به یزد و اعتراض جوانان خوزستانی به خشک شدن رود کارون نمونه هایی از این مشکلات اجتماعی است که تماماً نتیجه ی عدم کامیابی دولت در توزیع متوازن و معقول آب در سطح کشور است. شیوه ی ذخیره ی آب سیرین هم در کشور بازده پایین و هزینه ی زیادی دارد و در مجموع آینده ی ایران از لحاظ دسترسی به آب شیرین و مسایل زیست محیطی مرتبط به آن در پیش تر به آن ها اشاره شد امیدوار کننده به نظر نمی رسد. با این وجود برخی از مسئولان سیاسی کشور اصرار بسیاری به سیاست افزایش جمعیت دارند و با جدیت بر این باورند که ایران ظرفیت داشتن جمعیتی دو برابر حد فعلی دارد. شعار ها و دیوارنگاره های تبلیغاتی حکومت مردم را به داشتن فرزند بیشتر دعوت می کند و اینطور وانمود می کند که اگر خانواده ها کودکان خود را به شیوه ی اسلامی و هماهنگ با آموزه های دینی پرورش دهند و از تجملات بیش از اندازه پرهیز نموده و سبک زندگی غربی را کنار بگذارند، زیاد بودن کودکان نه تنها برای آنان که برای حکومت نیز هزینه ی سنگینی نخواهد داشت. از نظر این عده، اگر خانواده ای در شرایط امروز جهان، کودک خویش را از امکاناتی نظیر دسترسی به رایانه و اینترنت، وسایل بازی و سرگرمی، امکانات کمک آموزشی و نظایر این ها محروم کند و به فکر تأمین هزینه های اساسی برای کودکان بعدی خود باشد نه تنها کودکان بهتری پرورش می دهد که آینده ی کشور را هم شکوفا تر خواهد کرد. به فرض محال که امکانات اشاره شده همانگونه که این مسئولان فکر می کنند تجملاتی و زاید باشد. به فرض محال که وظیفه ی اصلی زن حضور در خانه و بزرگ کردن فرزندان بی شمار باشد اما آیا آن ها درباره ی بحران پیش روی ایران در حوزه ی تأمین دسترسی مردم به آب شیرین چیزی می دانند؟ سال پیش امام جمعه ی مشهد در خطبه ی نماز جمعه و در میانه ی بحران اقتصادی به وجود آمده در نتیجه ی تحریم ها و گرانی برخی مواد پروتئینی نظیر مرغ گفت: « مشهدی‌ها! مگر اشکنه پیاز داغ را یادتان رفته و آن زندگی را فراموش کرده‌اید؛ مگر قرار است برنامه همان باشد که قبلاً ‌بوده است.» اگر از ایشان درباره ی مشکلات ناشی از بزرگ کردن چندین کودک در شرایط فعلی پرسیده شود بعید نیست جوابی نظیر همین جمله از آستین بیرون بیاورد و تحویل مردم بدهد. شاید مردم مشهد بتوانند خوردن اشکنه را دوباره بیاد بیاورند اما بعید است که برای حل مشکل آب مشهد در فصل های کم باران این سال ها هم ایده ای چنین حاضر آماده در کار باشد. آیا او می داند که وضعیت آب مشهد با جمعیتی دو برابر جمعیت امروز چه خواهد بود؟ آیا کسانی که چنین بی پروا و حق به جانب از سیاست های افزایش جمعیت دم می زنند فکری برای تأمین آب نسل های آتی بدون از بین بردن محیط زیست کشور و ایجاد بحران های اجتماعی کرده اند؟ پاسخ قطعاً منفی است چرا که آن ها حتی فکری برای تأمین آب نسل حاضر بدون از بین بردن محیط زیست و ایجاد بحران های اجتماعی نکرده اند چه برسد به نسل های دیگر.