یادداشت

پرونده بهره كشى از كودكان

کودکان زباله گرد، قربانیان مصرف و استثمار

روزبه نوربخش
۱۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۶ ژوئن ۲۰۱۳
به زباله می‌گویند طلای کثیف اما برای بعضی‌ها حتی از طلا هم بیش‌تر ارزش دارد؛ کارگرانی که این زباله‌ها را جمع ‌آوری می‌کنند و پیمانکارانی که این زباله‌ها را می فروشند. شاید به نظر بسیاری زباله ارزش چندانی نداشته باشد، اما اگر بدانیم که در تهران روزانه ۷ هزار تن (۷ میلیون کیلوگرم) زباله تولید می شود همان ارزش اندک زباله هم می‌تواند گردش مالی بالایی داشته باشد.

«همه شواهد و مدارک تمدن در عین حال شواهد و مدارک توحش اند»
والتر بنیامین[۱]

به زباله می‌گویند طلای کثیف اما برای بعضی‌ها حتی از طلا هم بیش‌تر ارزش دارد؛ کارگرانی که این زباله‌ها را جمع ‌آوری می‌کنند و پیمانکارانی که این زباله‌ها را می فروشند. شاید به نظر بسیاری زباله ارزش چندانی نداشته باشد، اما اگر بدانیم که در تهران روزانه ۷ هزار تن (۷ میلیون کیلوگرم) زباله تولید می شود همان ارزش اندک زباله هم می‌تواند گردش مالی بالایی داشته باشد. به گفته پورمحمد پورسخا – مدیر عامل سازمان بازیافت شهرداری تهران – از این مقدار ۸۰۰ هزار کیلوگرم زباله خشک تفکیک شده در چرخه بازیافت قرار می‌گیرد. او مدعی است ۵۰ درصد این میزان توسط ایستگاه ‌های بازیافت تهران جمع ‌آوری می‌شود.[۲] اگر این ادعای آخری را بپذیریم و به طور میانگین ارزش هر کیلوگرم زباله خشک را ۱۰۰ تومان در نظر بگیریم (گرچه برخی از زباله‌های خشک مانند فلزات، قیمتی بسیاربالاتر دارند) یعنی دست کم ۱میلیارد و دویست میلیون تومان در روز و ۴۳۸ میلیارد تومان در سال از بازیافت عواید مالی حاصل می شود. اما این ۵۰ درصد را چه کسانی جمع آوری می‌کنند؟ زباله گرد‌هایی که برای پیمان‌کاران شهرداری کار می‌کنند. اکثر این زباله گرد‌ها در خوابگاه‌ های گروهی در کنار محل تفکیک این زباله‌ها می‌خوابند. اگر به گوشه و کنار و خیابان های شهر نگاهی بیاندازیم، آن ‌ها را می‌بینیم، که با وضعیتی ناراحت کننده، درون مخازن زباله خم شده‌اند و میان زباله‌ها را می‌ کاوند. متاسفانه در میان زباله ‌گردها تعداد کودکان کم نیست، کودکانی ۸ تا ۱۷ ساله.

شهر تمیز می شود
زباله ‌های هر منطقه شهرداری تهران معمولا توسط یک پیمانکار جمع‌آوری می شود و هر پیمان کار بین ۳۰ تا ۴۰ نفر کارگر دارد.سر چهار راه ولی عصر نوجوانی را می بینم که یک گونی بزرگ بر دوش دارد، نامش شکر الله است، شکرالله ۵ سال پیش از مرز زابل از افغانستان به ایران آمده و از همان وقت برای یکی از پمانکاران مناطق تهران کار می‌کند. او می گوید: «حدودا ۱۵ نفر کوچک تر از من هستند، شاید بیشتر شاید کمتربعضی وقتا می رن دیگه برنمی گردن» وقتی با من حرف می زند دائم دور و برش را نگاه می کند و نگران است، می پرسم چیزی شده؟ می گوید: « به ما گفته‌ اند با کسی حرف نزنیم، کتکمان می زنند اگر ببینند با غریبه ها حرف می زنیم» دستش خراش خورده، یک تکه پارچه از بین زباله های مخزنی که بر آن تکیه کرده پیدا می کند و روی دستش می بندد و خداحافظی می کند.

راسته خیابان انقلاب را جلو تر می روم در یکی از کوچه های فرعی وصال، کودک دیگری را می­بینم که یک گونی پر از بطری‌ های نوشابه و آب معدنی را کنار پیاده رو گذاشته و روی زمین دراز کشیده است. ۱۰ ساله به نظر می رسد، هر چه حرف می زنم جوابی نمی‌ دهد، بلند می شود و خیابان را نگاه می کند، بعد می نشیند لبه باغچه کنار خیابان و پاهایش را توی آب قنات خیابان نادری می‌گذارد. می پرسم روزی چقدر کار می کنی؟ -«۱۵ تومن» بعد چه کار می کنی پولت را؟ «هیچی با برادرام می خوریم یه کمش هم می مونه پس انداز می کنیم برگردیم هرات». ۸ ساله است و دوبرادر ۷ و ۱۲ساله دارد، پدرشان هنگامی که در راه تهران بوده اند مرده، می گوید یک راننده کامیون آن‌ها را به تهران آورده و به پیمانکار بازیافت معرفی کرده و از آن وقت اینجا کار می کنند. با او همراه می شوم، تا کمر توی سطل ها خم می شود و زباله های پلاستیکی را یک به یک بیرون می اندازد، بعد آن ها را توی گونی اش می ریزد تا مخزن بعدی. می پرسم کجا زندگی می کنید؟ آدرس درستی بلد نیست، «با نیسان میان دنبالمون» تهران را نمی شناسد جز همان دو سه خیابانی که هر روز از سطل‌ هایشان زباله جمع می کند. می گوید اگر جا بمانند باید تا فردا منتظر باشند. او روزانه ۸ ساعت زباله جمع می‌کند و ۲ ساعت هم در محل دپو زباله ها چیز هایی که جمع کرده را از هم تفکیک می کند.

چه قدر پول؟
شاکر را در خیابان مطهری در حالی که داخل مخازن سرک می کشد می بینم، او با پدرش کار می کند. پدرش می گوید: «بدبخت شدم، بد بخت شدم اومدم ایران، یه بچه ام همین پارسال مرد، هرچی دکتر بردیم نشد، بدنش عفونت کرده بود، قلبش از کار افتاد، حتی جنازه اش رو تحویل نگرفتم، دفنش توانسته نکردم، پول نداشتم بدم بیمارستان» از او می پرسم: آیا می داند پیمانکاران شهرداری چقدر درآمد دارند؟ می گوید هر ناحیه را شهرداری ماهانه حدود ۱۰۰ میلیون تومان اجازه می دهد به پیمانکار، و پیمانکار زباله ها را با ۳۰ کارگر و ۲۰ میلیون تومان حقوق جمع می کند اما از محل فروش زباله‌ها حداقل ۱۵۰ میلیون به دست می آورد.

دست کم ۴۵۰ کودک و نوجوان در مناطق ۲۲گانه شهر تهران برای پیمانکاران کار می کنند. این کودکان اکثرا مهاجرینی هستند که یا بدون مجوز دولت ایران وارد کشور شده اند یا سرپرستان خود را از دست داده اند. ایران طبق مقاوله نامه ۱۸۲ سازمان جهانی کار (منع بدترین اشکال کار کودک)، باید از به کارگیری کودکان در مشاغل طاقت فرسا مانند کار در معادن و زباله گردی، موکدا جلوگیری کند این در حالی است که بسیاری از این کودکان با لباس های فرم پیمانکاران شهرداری به کار می پردازند. محل زندگی این کودکان معمولا در کنار محل جمع آوری زباله هاست و هوا و محیط آن آلوده است. دسترسی به آب گرم، صابون و امکانات اولیه بهداشتی برای بسیاری از این کودکان مقدور نیست و حتی پیمانکاران از ارائه ابزارهای اولیه کار مانند دستکش به این کودکان سرباز می زنند. کودکان در این خوابگاه ها مورد آزار جنسی و جسمی قرار می گیرند، صادق می گوید: «کارهای بد می کنند با بچه های کوچک، ما هم زورمان نمی رسد، کسی را نداریم» صادق نمی داند چند ساله است فقط می داند که ۲ سال است به ایران آمده­اند. از او می پرسم چگونه به تهران آمده؟ چیزی نمی گوید، بغضش را می بلعد و با دست گوشه چشمش را پاک می کند، گونی پر از حلبی کنسرو و تکه آهن های ریز و درشتش را روی دوشش می گذارد و می رود.

کودک زباله گرد؟ نداریم!
پیمانکاران شهرداری نه تنها حاضر نیستند که آماری از کودکانی که به کار می گیرند ارائه کنند، بلکه به کلی منکر به کارگیری کودکان می شوند. در یکی از پایگاه‌های پسماند شهرداری با یکی از پیمانکاران صحبت می کنم، عجیب به نظر می رسد اما مثل شخصیت های فیلم های قرن نوزدهی می ماند؛ با جای خالی دو دندان در فک و یک دندان طلا! می گوید: «ما این جا بچه نداریم، چند تایی هستن اما بیشتر بد کاره ان تا کارگر، کار نمی کنن که ول می چرخند و آخر شب ، بعله، راه برا پول درآوردن زیاده» شهرداری نیز تا به حال در این مورد هیچ گونه موضع گیری خاصی نداشته است و در صورت وجود چنین مسئله ای مسئولیت آن را با پیمانکاران می داند. پیمانکاران و شهرداری از این کودکان و نوجوانان نیز در سیستم به اصطلاح مکانیزه جمع آوری پسماند نیز استفاده می کنند.

کودکان زباله گرد در بدترین وضعیت بهداشتی ممکن به سر می برند. آن ها از استحمام نیز محروم اند. محمد کودکی ۱۳ ساله است. به او می گویم که حمام دارید، می گوید: «در خوابگاه نداریم، یعنی داریم اما نوبت به ما نمی رسه» دوستش نجیب الله یک بطری نصفه شامپو را که گویا از داخل یک مخزن پیدا کرده از زیر چرخش بیرون می‌کشد، رویش تصویر یک زن است، زن را می بوسد، کمی از شامپو روی سرش می ریزد و می پرد توی آب سبز رنگ حوض پارک. این کودکان به دلیل نداشتن امکانات بهداشتی در معرض انواع بیماری های عفونی و انگلی هستند. پیمانکاران و شهرداری حتی حاضر نیستند مبلغی ناچیز از درآمد حاصل از بازیافت زباله ها را برای بهداشت، درمان و آموزش این کودکان هزینه کنند. سازمان های غیر دولتی هم تا به حال در این زمینه اقدامی جدی انجام نداده اند زیرا روابط درونی پیمانکاران و شهرداری به گونه ای است که اگر این سازمان ها در این مسئله دخالت کنند، امتیازاتی که شهرداری در اختیارشان قرار داده را از دست می دهند. از سوی دیگر برخی از این سازمان ها علاوه بر کمبود منابع، به دلیل وضعیت اسف بار بهداشتی و ظاهر کثیف این کودکان از نزدیک شدن به آن‌ها و مداخله در وضعیت­شان خودداری می کنند. تعداد محدودی از سازمان های غیر دولتی هم که سعی می کنند در این مسئله مداخله کنند با فشار های نهادهای امنیتی رسمی و غیر رسمی روبه رو می شوند.

با وجود آن که اکثر این کودکان و نوجوانان مهاجرین افغان هستند کمیساریای عالی حقوق پناهندگان امکان انجام هیچ اقدامی برای این کودکان را ندارد. دولت ایران به این نهاد وابسته به سازمان ملل متحد تنها اجازه حمایت از کودکانی را می دهد که با مجوز دولت ایران در کشور زندگی می کنند و در مورد همان ها هم کارشکنی های گاه و بیگاهش مشکلات زیادی برای مهاجرین ایجاد می کند.

با آن که ادعای مدیرعامل سازمان بازیافت شهرداری تهران، درباره میزان زباله هایی که توسط مردم مستقیما تحویل کانکس های پرزرق و برق شهرداری می شود دور از واقعیت به نظر می رسد، اگر همان ۴۰۰ هزار کیلو گرم زباله خشک تنها برای دو روز در تهران روی هم تلنبار شود، شهر را عفونت و بوی تعفن برمی‌ دارد. شهری که به گفته شهردار تهران الگوی مدیریت اسلامی است و ام القرای اسلام است و باید برای سایر شهرهای جهان اسلام الگو قرار گیرد کودکان ساکنش را استثمار می کند، بدیهی ترین حقوق آن ها را زیر پا می گذارد و آن ها را از اولیه ترین نیازهایشان محروم می کند. جای سوال این جاست که ۴۳۸ میلیار تومان حداقل گردش مالی حاصل از بازیافت زباله های تهران خرج چه کاری می شود؟

و اما ما:
به نظر می رسد با توجه به شرایط موجود، بسته بودن دست نهادی همچون کمیساریای عالی حقوق پناهندگان، بی کنشی سازمان های غیر دولتی و بی توجهی جامعه به وضعیت این کودکان، نیاز به عزمی عمومی و جدی است تا بتوان از استثمار عیان نیروی کار کودک توسط شهرداری و پیمانکارانش جلوگیری کرد. سازمان های غیر دولتی فعال در حوزه کودکان حدود یک دهه از فعالیت خود را پشت سرگذاشته اند و سوالی که باید از این سازمان های غیردولتی پرسید این است که تا امروز چه تلاش هایی برای ایجاد تغییر در زندگی این کودکان کرده اند؟

دفتر کودکی

[۱] بنیامین، والتر؛ تز هایی درباره تاریخ، ترجمه مراد فرهادپور، ارغنون، شماره ۱۱ و ۱۲، ص۳۲۰

[۲] برای اطلاعات بیشتر ن.ک:

http://atlas.tehran.ir/Default.aspx?tabid=132

http://khabarkhooneh.com/fa-ir/story/7647/

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=65489

http://www.havadar.ir/content/detail_23811.html